بسياری میپرسند که در وضعیت نامطلوب خانوادههای محروم، با برآورده شدن آرزوهای کودکان، چه تغييری ايجاد میشود؟
يک توپ فوتبال، لباس ورزشی، عروسک يا دوچرخه، در رفاه و كيفيت زندگی كودكی كه حتی از امكانات اوليه محروم است، چه قدر میتواند تاثيرگذار باشد؟ و چرا كار ريشهای انجام نمیشود؟
پاسخ: ممكن است برآورده شدن یک آرزو، زندگی يك كودک را تغيير چندانی ندهد اما قطعا نگاه او را به يک مسئله تغيير میدهد؛ در فرهنگ آموزش و پروش ما در ايران، سياست غالب، القای اين نكته است كه غريبه، بد است و دشمن!
کسی که كنارت روی نيمكت مدرسه نشسته، اگر بيشتر از تو بداند، كنكور قبول میشود و تو عقب میمانی!
بخش بزرگی از مشكلات اجتماعی ما در ايران، به دلیل ناتوانی در انجام كارهای گروهی، فقدان ذهنيت دگرخواهی و اعتماد و كمبود حسن نيت به غريبهها است. كودكانی كه مخاطب اصلی خانه آرزوها هستند، در لحظهای كه ناباورانه آرزوی خودشان را دریافت میکنند، چنان شگفتزده میشوند كه معمولا نه تنها نمیتوانند هيجان خود را كنترل كنند، بلكه از رقم خوردن چنين اتفاقی، بيش از دريافت يك كالا شگفت زده میشوند؛ زيرا در اين سطح از محرومیت، حتی امكان قرض دادن و قرض گرفتن پول از ديگران نیز به سختی ممکن است؛ چه برسد به اين كه غریبهای بدون هيچ چشم داشت و توقع، آرزوی او را برآورده کند.
اولين پيامی كه در اين مسیر به کودک منتقل میشود، اين است که اگر پدر نيست، تنها نیستی و انسان مهربانی كمی دورتر به فکر خوشحالی توست.
در سالهای گذشته وقتی از كودكانی كه آرزوهايشان برآورده شده بود، میپرسيديم احساست هنگام دريافت آرزو چه بود؟ بسياری میگفتند: تصميم گرفتم وقتی بزرگ شدم و پولدار شدم، من هم يک خانه آرزوها بسازم و آرزوهای بقيه را برآورده كنم…
ما در خانه آرزوها همواره به تغيير ذهنيت و نگرش كودكان دلخوش بودهايم و باور داریم كودكی كه خوشحالش میکنیم، حتما تلاش خواهد كرد كه خودش هم روزی ديگران را خوشحال كند. باور داریم که ذرهای تغيير در نگرش يک كودک، تعییراتی مثبت در جهان ايجاد خواهد كرد. ما بايد تغيير ايجاد كنيم.